زیستاپ – انسان برای ادامۀ حیات، با طبیعت از یکسو و با جامعه از سوی دیگر در ارتباط همیشگی است؛ بهطوری که بینیاز از این دو، سرگردان و بیهدف سپری خواهد کرد. این تعامل در شرایطی که سازنده باشد و به آنچه مثل گذشته تا امروز قرار است در اختیار نسلهای آینده قرار گیرد آسیب نرساند و از تواناییهای آنها نکاهد، آنگاه میتوان بر آن «زیستن» یا «زندگی انسانی» نام نهاد.
صفت زیستپذیر (Livable) که از بحثهای نوین شهرسازی امروز است، به تعبیری به شهری اطلاق میشود که مانند یک موجود زندۀ سالم و طبیعی، فرمانروا و فرمانپذیر است، میآموزد، ارزشها را حس میکند و ارج میگذارد، اجزای آن باهم در ارتباط کاملاند، دارای اندامهای تنفسی است و سرزنده است. پس کاربرد زیستپذیری (Livability) با سرزندگی (Vitality) در مباحث امروزی متفاوت است.
در یک شهر زیستپذیر، اصول اجتماعی همانقدر دارای اهمیتاند که اصول طراحی. تغییر و دگرگونی در شهرها بنا بر سیاستهای نوین مدیریت شهری و شهرسازی اجتنابناپذیر است. تغییر شکل شهرها همچنین با فعالیتهای نوین، اقتصاد شهری و ارزشهای فرهنگی یک جامعه مرتبطاند. بستر طبیعی و الگوی تاریخی از دیگر مؤلفههای تأثیرگذار بر این دگرگونیها هستند. هر یک از دو مقولۀ اصول اجتماعی و اصول طراحی، زیرمجموعههای متعددی دارند که اگر هماهنگ و متوازن به آنها پرداخته شود، دستیابی به بالاترین کیفیت زندگی یا زیستپذیری ممکنتر است. «زيستپذيری» و «كيفيت زندگی» دو اصطلاحی هستند كه بهرغم كاربرد گستردهشان در سالهای اخیر، هر یک تعریف واحدی که مورد توافق متخصصان قرار گرفته باشد ندارند. كيفيت زندگی میتواند عبارت باشد از اثرات زيستپذيری جامعه بر ساكنانش.
یک شهر زیستپذیر به کودک، جوان و سالمند، به افراد سالم و افراد معلول به یک اندازه میاندیشد و اهمیتی که برای جایگاه هریک قایل است به یک میزان است. روشن است که به این ترتیب، هرچه شهرها کمجمعیتتر باشند و دارای وسعت، دور از فقر باشند و بهرهمند از موهبتهای طبیعی، برقراری معیارهای زیستپذیری در آنها به واقعیت نزدیکتر خواهد بود.
معیارهای زیستپذیری
این معیارها طبق تعریف سازمانها و بنیادهای تعیینکنندۀ زیستپذیرترین شهرها ـ مِرسِر، اکونومیست، سازمان ملل ـ از این قرارند:
- ثبات و امنیت
- بهداشت و سلامت
- فرهنگ و محیط زیست
- آموزش و یادگیری
- ساختارهای زیربنایی
هرکدام از این معیارها دارای مؤلفههایی هستند که وجود یا نبود، قوت یا ضعف هریک میتواند موجب کاهش یا افزایش زیستپذیری در شهرها شود. نکتۀ مهم این است که این زیرمعیارها باید «بومی» شوند و این، پیش و بیش از هر چیز به فرهنگ وابسته است. عقاید عرفی، سنتی، مذهبی … که همگی شاخصههای فرهنگ یک جامعه محسوب میشوند، هر یک قادرند بهدلیل ناهمخوانی با روند تازۀ تغییراتِ ناگزیر در شهرهای امروزی، مانعی بر سر راه ایجاد آرامش و امنیت و سلامت روانی افراد جامعه تلقی شوند.
اصول طراحی در شهرهای زیستپذیر
در برنامهریزی بنیادی و طراحی شهرها، هشت عنصر اساسی که باید منظور شوند عبارتاند از:
- حس مکان
- توسعۀ چندعملکردی
- تراکم
- برنامهریزی مؤثر برای حملونقل منطقهای
- طراحی خیابانهای هوشمند
- سلامت فیزیکی و طراحی جوامع محلهای
- امنیت فردی، اطمینان و آسایش جمعی
- رویکرد پایدار به توسعۀ محلهای و منطقهای
و ده اصل برای نزدیکتر شدن به محله یا شهر زیستپذیر از این قرارند:
- طراحی در مقیاس انسانی
- ارائۀ انتخاب
- تشویق به توسعۀ چندعملکردی (کاربریهای مختلط)
- حفاظت از مرکز شهر
- تنوع انتخابهای حملونقل
- ساخت فضاهای عمومی پویا
- خلق هویت محلهای
- مراقبت و حمایت از منابع طبیعی
- حفظ مناظر
- طراحی مونومانهای معماری
در شهرهای برتر زیستپذیر جهان ـ از جمله ونکوور ـ برنامهریزی درازمدت انجام شده است برای آنکه شهر نه تنها زیستپذیر باشد، بلکه پایدار (Sustainable) و تابآور (Resilient) نیز باشد. این سه، در هم تنیدهاند و قابل جایگزینی نیستند. در پایداری به مفهوم توانایی ارتقای کیفیت زندگی، ابعاد انسانی مهمترین نقش را دارند و تابآوری ویژگی شهرهایی است که بتوانند با تهدیدات از جمله سوانح طبیعی و بحرانهای اقتصادی به بهترین شکل مواجه شوند، توان پذیرش جمعیت فزاینده را داشته باشند، دغدغۀ منابع طبیعی را نداشته باشند … برای شهر زیستپذیر، گسترهای معین شده و رشد جمعیت برای محدودههای مختلف شهر در نظر گرفته شده؛ بنابراین تراکم کالبد شهر پیشبینی شده است و سرانهها برای استفاده از زیرساختها و منابع طبیعی محاسبه شدهاند.
بیشک، آنچه ضامن زیستپذیری شهرهاست، بهنحوی با محیط زیست مرتبط است: نیاز روانی شهروندان به استفاده از طبیعت، توسعۀ قابل قبول منابع انرژتیک، پیشگیری از عواقب سوانح طبیعی، توسعۀ حملونقل بدون ایجاد آلودگی، توسعۀ سکونتگاهها بدون آسیب زدن به طبیعت، تولید و مصرف با کمترین برونریز و آلودگی و کمترین صدمات به بیوسفر و تنوع زیستی، میانهروی در مصرف انرژی، آب و مواد معدنی …
از آنجا که «تکنیک»، توانایی دستیابی به تمام فرصتها و موفقیتها را پیش میآورد، شاید بهتر باشد امروزه معیارهای تعریف شهر بهجای جمعیت، به معیارهای بیحد و حصر دسترسی به انرژی و منابع تغییر یابند.
برای ایجاد شهرهای زیست پذیرِ فاقد تمام کاستیهایی که امروز به آنها پی بردهاند یا مشکلاتی که بهخوبی قابل پیشبینیاند و ممکن است از فردا بیشتر از امروز نمود کنند، بعضی به افق بیست ساله و بعضی دیگر به افق پنجاه ساله یا بنا به ضرورت، بیش از اینها میاندیشند. نخستین هدف مطالعات شهر زیستپذیر آینده نزد هر ملتی، تبدیل «شهرنشین» به «شهروند» است. برای شهرهای آینده با وجوه پیچیدهشان و مشکلات فزایندۀ احتمالی، در جامعه نیاز به افرادی است که خردمندانه و آگاهانه در صحنه باشند و در امور شهرشان دخالت کنند و حق رأی و انتخاب داشته باشند. خودشان بر مدیریت شهری ناظر باشند و آن را ارزیابی کنند. شهر فردا جایگاه افرادی نیست که شهر را متعلق به خود نمیدانند، دوراندیش نیستند و در مقابل رخدادهای شهرشان بیتفاوتاند و حتی از آن میگریزند.
شهر آینده میتواند با سیستمهای خودکار و فنآوریهای پیشرفته و تمامی امکانات مدرن، خیلی از امور زندگی روزمرۀ افراد را تسهیل کند و رفاه و آسایش بیشتری به ارمغان بیاورد؛ اما در صورتی یک شهر زیستپذیر خواهد بود که «انسانمحور» باشد.
برای ساختن شهرها به گونهای دیگر، سه اصل طلایی نباید فراموش شوند:
- رویکرد چندرشتهای: تصمیمگیری در هر حوزه، بر سایر حوزهها اثر میگذارد.
- ویژگیها، محدودیتها و پتانسیلهای هر شهر ـ یا محله ـ باید شناخته شوند.
- با مردم بهعنوان عوامل اصلی شهر باید گفتگو و از آنها مشارکتطلبی شود.
و از آن پس، روش چرخهای کار بر این مبناست: ساختن، زیستن، ارزیابی کردن، گفتگو کردن، درک کردن و شناختن و دوباره ساختن. این بهبودبخشی مستمر باید با تغییر و تحولات زمینه و نیازها توان تطابق داشته باشد.
بهزاد پورمحمدی کیاکلایه – مرداد ۱۳۹۷
برگرفته از مطالعات مقدماتی «شهرهای آینده» در دفتر پژوهش های فرهنگی ـ ۱۳۹۱
ارسال دیدگاه